هوش مصنوعی:
مردی گرسنه به دیوانهای میگوید که ده روز است چیزی نخورده و نیاز به کمک دارد. دیوانه پاسخ میدهد که برای حلوا و نان میرود. مرد گرسنه به او هشدار میدهد که اگر خداوند صدایش را بشنود، ممکن است اجازه ندهد نان بیاورد، بلکه بخواهد جانش را بگیرد. متن اشاره میکند که خداوند دوستش را گرسنه نگه میدارد تا از جان خود سیر شود و به درد عشق الهی دچار گردد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی قدیمی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
الحكایة و التمثیل
سوی آن دیوانه شد مردی عزیز
گفت هستت آرزوی هیچ چیز
گفت ده روزست تا من گرسنه
ماندهام لوتیم باید ده تنه
گفت دل خوش کن که رفتم این زمانت
از پی حلوا و بریانی و نانت
گفت غلبه میمکن ای ژاژ خای
نرم گو تا نشنود یعنی خدای
گر نیم آهسته کن آواز را
زانکه گر حق بشنود این راز را
هیچ نگذارد که نانم آوری
لیک گوید تا بجانم آوری
دوست را زان گرسنه دارد مدام
تا ز جان خویش سیر آید تمام
چون زجان سیرآید او در درد کار
گرسنه گردد بجانان بی قرار
گفت هستت آرزوی هیچ چیز
گفت ده روزست تا من گرسنه
ماندهام لوتیم باید ده تنه
گفت دل خوش کن که رفتم این زمانت
از پی حلوا و بریانی و نانت
گفت غلبه میمکن ای ژاژ خای
نرم گو تا نشنود یعنی خدای
گر نیم آهسته کن آواز را
زانکه گر حق بشنود این راز را
هیچ نگذارد که نانم آوری
لیک گوید تا بجانم آوری
دوست را زان گرسنه دارد مدام
تا ز جان خویش سیر آید تمام
چون زجان سیرآید او در درد کار
گرسنه گردد بجانان بی قرار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.