هوش مصنوعی: مردی دیوانه و بسیار گرسنه به صحرا رفت. از خدا خواست که کسی گرسنه‌تر از او را نشان دهد. هاتفی پاسخ داد و پیر گرگی گرسنه به او نشان داده شد. گرگ به او حمله کرد و مرد از خدا کمک خواست و متوجه شد که گرسنه‌تر از خودش وجود دارد. پس از این تجربه، مرد از خدا فقط جان خواست و نه نان. گرگ نیز او را رها کرد و رفت.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، صحنه‌های حمله گرگ ممکن است برای کودکان ترسناک باشد.

الحكایة ‌و التمثیل

بود مجنونی بغایت گرسنه
سوی صحرا رفت سر پا برهنه

نانش میبایست چون نانش نبود
دردش افزون گشت درمانش نبود

گفت یا رب آشکارا و نهان
گرسنه تر هست از من در جهان

هاتفی گفتش که میآیم ترا
گرسنه تر از تو بنمایم ترا

همچنان در دشت میشد یک تنه
پیشش آمد پیر گرگی گرسنه

گرگ کو را دید غریدن گرفت
جامهٔ دیوانه دریدن گرفت

لرزه بر اندام مجنون اوفتاد
در میان خاک در خون اوفتاد

گفت یارب لطف کن زارم مکش
جان عزیزست این چنین خوارم مکش

گرسنه تر دیدم از خود این بسم
وین زمان من سیر تر از هر کسم

سیر شد امشب شکم بی نان مرا
نیست نان در خورد ترازجان مرا

بعد ازین جز جان نخواهم از تو من
تا توانم نان نخواهم از تو من

گرگ را تو بر سرم بگماشتی
گر بفرمائی کند گرگ آشتی

در چنین صحرا گرفتار بلا
این چنین گرگیم باید آشنا

این دمم با گرگ کردی در جوال
هین رهائی ده مرا زین بد فعال

این سخنها چون بگفت آن سرنگون
گرگ از پیشش بصحرا شد برون

گر تو خواهی تا بسر گرداندت
چون فلک زیر و زبر گرداندت

سرنگون نه پای در دریای او
در شکن با شیوهٔ و سودای او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة ‌و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة ‌و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.