هوش مصنوعی: در این متن، یک فرد در لحظات پایانی زندگی (نزع) از درد و رنج زندگی شکایت می‌کند و از خدا می‌پرسد که چرا او را به دنیا آورده و اکنون می‌برد. او آرزو می‌کند که ای کاش هرگز به دنیا نمی‌آمد تا از این رنج‌ها در امان می‌بود. همچنین، از ظلم و ستمی که در زندگی متحمل شده، گله می‌کند و مرگ را پایان رنج‌های خود نمی‌داند، بلکه آن را ادامه‌ی ظلم می‌پندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی درباره‌ی زندگی، مرگ و رنج‌های وجودی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی متن ممکن است برای کودکان و نوجوانان مناسب نباشد.

الحكایة و التمثیل

آن یکی دیوانه را از اهل راز
گشت وقت نزع جان کندن دراز

از سر بی قوتی و اضطرار
همچو ابری خون فشان بگریست زار

گفت چون جان ای خدا آوردهٔ
چون همی بردی چرا آوردهٔ

گر نبودی جان من بر سودمی
زین همه جان کندن ایمن بودمی

نه مرا از زیستن مردن بدی
نه ترا آوردن و بردن بدی

کاشکی رنج شد آمد نیستی
گر شد آمد نیستی بد نیستی

چون ترا مرگست و آتش پیش در
ظلم تا چندی کنی زین بیشتر

مرگ گوئی نیست جانت را تمام
کاتشیش از ظلم در باید مدام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.