هوش مصنوعی: در این متن، معشوق طوسی از بازار عطاران عبور می‌کند و با عطاری روبرو می‌شود که عطرهای خوشبو می‌سازد. معشوق عطری از او می‌خرد، اما در همان حال خر کثیفی در آنجا حضور دارد. مردی از راه می‌رسد و پرسشی فلسفی مطرح می‌کند: چگونه می‌توان از عطر خوشبو و لاشه‌ی خر در یک مکان وجود داشت؟ سپس او به موضوع اتصال به اصل و ریشه‌ها می‌پردازد و تأکید می‌کند که بدون اتصال به اصل، انسان مانند شاخه‌ای بریده است. در پایان، متن به زندگی و مرگ و اهمیت کار و تلاش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای خوانندگان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.

الحكایة و التمثیل

ناگهی معشوق طوسی را مگر
بود بر بازار عطاران گذر

آن یکی عطار خوشتر از بهشت
غالیه از مشک و عنبر می سرشت

غالیه بستد ازو معشوق چست
بود در پیشش خری ادبار و سست

زیر دنبال خر آلوده بکرد
بر پلیدی غالیه سوده بکرد

سر این پرسید ازو مردی ز راه
گفت این خلقی که هست اینجایگاه

از خدادارند چندانی خبر
کز دم این غالیه این لاشه خر

از درخت ذات تو یک شاخ تر
تا نپیوندد باصل کار در

تو بریده مانی از اصل همه
فصل باشد قسمت از وصل همه

این زمان کن شاخ را پیوسته تو
زانکه چون مردی بمانی بسته تو

بسته نتواند بلاشک کار کرد
کار اینجا بایدت نهمار کرد

ور بدو پیوسته خواهی مرد تو
زندگی پیوسته خواهی برد تو

زندهٔ بی مرگ بسیاری بود
گر بمیری زنده این کاری بود

بر در او چون توانی یافت بار
چون ز بیکاری نه پردازی بکار

نیستت پروای ریش خود دمی
همچنین مردار خواهی شد همی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.