هوش مصنوعی: در این متن، شخصی از یک صوفی درباره حال و روز جهان می‌پرسد. صوفی پاسخ می‌دهد که سی سال در جستجوی ثروت بود اما چیزی نیافت، و اکنون متعجب است که چگونه صد گنج به دستش رسیده است. او تأکید می‌کند که کسی که در طول عمرش حتی یک ذره طلا نیافته، بعید نیست که از گنجی محروم بماند. سپس از درد عشق و جستجوی بی‌پایانش می‌گوید و اینکه این جستجو هرگز پایان نمی‌یابد. او احساس می‌کند در دریای بی‌کران محبت گرفتار شده و تشنگی‌اش پایان‌ناپذیر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند جستجوی معنوی و درد عشق برای مخاطبان با تجربه‌های زندگی بیشتر قابل درک خواهد بود.

الحكایة و التمثیل

صوفئی را گفت مردی از رجال
کای جهان گردیده چون داری تو حال

گفت سی سال ای اخی بشتافتم
نه جوی زر دیدم و نه یافتم

وی عجب کردم من این ساعت نشست
تا مرا صد گنج زر آید بدست

آنکه در عمری جوی هرگز نیافت
دور نبود گر ز گنجی عز نیافت

نیست رویت یک جو زر یافتن
چون توانی گنج گوهر یافتن

آنکه او را هیچ در ده راه نیست
مه دهی گر جوید او آگاه نیست

گر همه شب روز میباید ترا
درد درمان سوز میباید ترا

من که درد عشق در جان منست
وی عجب این درد درمان منست

مینیابم آنچه میجویم همی
وین طلب ساکن نمیگردد دمی

در میان این و آن درماندهام
تا که جان دارم بجان درماندهام

هست دریای محبت بی کنار
لاجرم یک تشنگی شد صد هزار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.