هوش مصنوعی: این شعر روایتگر زندگی عاشقانه و رنج‌آلود یک دیوانهٔ فرتوت است که در عشق و مجنونی غرق شده و همیشه در رنج و بلا به سر می‌برد. او در پایان عمرش، وصیت می‌کند که پس از مرگش، دل پرخونش را بیرون آورده و بر کفنش بنویسند که او پاسخ عشق را داده است. شعر با تأکید بر رهایی از جهان مادی و وابستگی به معشوق الهی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشق الهی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، اشاره به رنج، مرگ و وصیت ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.

الحكایة و التمثیل

بس عجب دیوانهٔ فرتوت بود
دایمش نه جامه و نه قوت بود

عاشقی خوش بود و مجنونی شگرف
غرقهٔ دیرینهٔ این بحر ژرف

روز و شب میسوختی از عشق دوست
هرکه میسوزد ز عشق او نکوست

روزگاری بود تا در صد عنا
گرد او میگشت گرداب بلا

لاجرم در جملهٔ عمر دراز
شادمان دستی بدل ننهاد باز

از شراب نامرادی مست بود
زیر پای پیل محنت پست بود

دایماً میگفت با چشم پر آب
ای خدا بازت دهم آخر جواب

وقت مردن بیدلی را خواند او
پس وصیت کردش و بنشاند او

گفت چون جانم برآید از تنم
برکش از بهر کفن پیراهنم

پیش دل بشکاف از بیرون من
پس برون کن این دل پرخون من

برکفن بر سنگ گور و خشت و خاک
بر خط از خون دلم بنویس پاک

کاخر این بیدل جوابت باز داد
مرد و مشتی خاک و آبت باز داد

مینگنجیدی تو با او در جهان
با تو بگذاشت او جهان رفت از میان

جانش شب خوش کرد و تن ناشاد شد
وز جهان جان ستان آزاد شد

گر جهان و جانشود در مفلسی
دایماً جان و جهان را تو بسی

من چه خواهم کرد پیدا ونهان
بی تو ای جان و جهان جان و جهان

تامرا از عمر میماند نفس
مذهبم الجار ثم الدار بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.