هوش مصنوعی: در این متن، رکن‌الدین اکافی در مجلس خود سخنانی پر از حکمت بیان می‌کند. در مجلس شورشی برمی‌خیزد زیرا کفشی دزدیده شده است. خواجه از افراد می‌پرسد که چه اتفاقی افتاده و یکی توضیح می‌دهد که فردی نابخرد کفشی را دزدیده است. خواجه با اشاره به حکمت الهی و نادانی انسان‌ها نسبت به تقدیر، از این اتفاق درس می‌دهد و بر بی‌اطلاعی انسان‌ها از اسرار الهی تأکید می‌کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

الحكایة و التمثیل

گفت رکن الدین اکافی مگر
می فشاند اندر سخن روزی گهر

مجلس او پارهٔ شوریده شد
خواجه را آن از کسی پرسیده شد

کاین چه افتادست وین شورش چراست
ما نمیدانیم بر گوئید راست

آن یکی گفتش فلان مرد نه خرد
در نهان کفشی بدزدید و ببرد

کفش ازو میبستدیم اینجایگاه
شورشی برخاست زان گم کرده راه

خواجه میگفتش مکن قصه دراز
زانکه گر روزی خدای بی نیاز

برفکندی پردهٔ عصمت ز ما
کفش دزد اولستی این گدا

کس چه داند تا چه حکمت میرود
هر وجودی را چه قسمت میرود

خون صدیقان ازین حسرت بریخت
واسمان بر فرق ایشان خاک بیخت

گرچه ره جستند هر سوئی ازین
پی نبردند ای عجب موئی ازین

صد جهان حسرت بجان پاک در
میتوان دیدن بزیر خاک در
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.