هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که بدون او نه آرامش دارد و نه خواب. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند و از شراب عشق بنوشاند تا از درد فراق رهایی یابد. شاعر همچنین از قدرت معشوق در تغییر حالات و انجام کارها با یک نگاه سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر مانند شراب و خمار نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۱۸
میرِ شِکار من که مرا کردهای شکار
بیتو نه عیش دارم و نه خواب و نه قَرار
دِلْدارِ من تویی سَرِ بازارِ من تویی
این جُمله جورْبر منِ مِسکینْ رَوا مَدار
ای آن کِه یار نیست تو را در جهانِ عشق
من در جهان فَکَنْده که ای یار یار یار
دَردِهْ از آن شراب که اوَّل بِدادهیی
زان چَشمهای مَستْ تو بِشْکَنْ مرا خُمار
از آسْمان فِرِست شرابی کَزان شراب
اَنْدَر زمین نَمانَد یک عقلْ هوشیار
روزی هزار کار بَرآری به یک نَظَر
آخِر یکی نَظَر کُن و این کار را بَرآر
بیتو نه عیش دارم و نه خواب و نه قَرار
دِلْدارِ من تویی سَرِ بازارِ من تویی
این جُمله جورْبر منِ مِسکینْ رَوا مَدار
ای آن کِه یار نیست تو را در جهانِ عشق
من در جهان فَکَنْده که ای یار یار یار
دَردِهْ از آن شراب که اوَّل بِدادهیی
زان چَشمهای مَستْ تو بِشْکَنْ مرا خُمار
از آسْمان فِرِست شرابی کَزان شراب
اَنْدَر زمین نَمانَد یک عقلْ هوشیار
روزی هزار کار بَرآری به یک نَظَر
آخِر یکی نَظَر کُن و این کار را بَرآر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.