هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که جهان را بدون معشوق خود پوچ و بی‌معنا می‌بیند. او از عشق و مستی و رندی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها عشق معشوق است که به زندگی معنا می‌بخشد. شاعر از توبه‌شکنی، می‌نوشی، و دل‌باختگی سخن می‌گوید و معتقد است که عشق، همه‌چیز حتی ترس از جهنم را از بین می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مستی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۳

یارب چمن حسن تو خرم زچه آبست
کاندر نظرم هر چه به جز تست سرابست

غیر از دل عشاق تو معمور ندیدیم
گشتیم سراپای جهان جمله خرابست

هر کس که چشید از می عشق تو نشد پیر
مستان غمترا همهٔ عمرشبابست

در عهد صبا توبه شکستیم بصهبا
دیریست که سجاده مارهن شرابست

رندی که بمستی گذراند همه عمر
فارغ زغم پرسش و اندوه حسابست

هشیار کجا گردد زآشوب قیامت
آن مست که از نشأهٔ چشم تو خراب است

بر بحرو بر و خشک و تر دهر گذشتیم
جز آب رخ دوست جهان جمله سرابست

پرکن ز می صاف غزل ساغر دیوان
جانرا می بی دردسر ای فیض کتابست

گر میکده ویران و خرابات خرابست
در هر نگه چشم تو صد گونه شرابست

هم گردش چشم تو مگر با خودش آرد
آن مست که از گردش چشم تو خرابست

بیدار کجا گردد از آشوب قیامت
آن دیده که با فتنه چشم تو بخوابست

پروا نکند زآتش جانسوز جهنم
آن سینه که بر آتش عشق توکبابست

با آنهمه تمکین که سراپای تو دارد
چون عمر زما میگذری این چوشتابست

زان لطف نهان با دل ما هیچ نکردی
باری همه گر قهر و عتابست حسابست

تنها نه دل فیض خراب از نگه تست
کو دل که نه زآن غمزه مستانه خرابست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.