هوش مصنوعی: این شعر بیانگر آرزوی شاعر برای رسیدن به معشوق و وطن است. او از فراق و رنج‌های عاشقانه می‌گوید و آرزو می‌کند که حتی به قیمت جانش، به خدمت معشوق برسد. همچنین، تمایل به آزادی و پرواز روح از قفس تن و بازگشت به وطن در آن مشهود است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین پیچیده‌ای مانند رنج، فراق، و آرزوی مرگ برای وصال، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'زندگی در کفن' ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۲

حلقهٔ آن در شدنم آرزوست
بر در او سرزدنم آرزوست

چند بهر یاد پریشان شوم
خاک در او شدنم آرزوست

خاک درش بوده سرم سالها
باز هوای وطنم آرزوست

تا که بجان خدمت جانان کنم
دامن جان بر زدنم آرزوست

بهر تماشای سراپای او
دیده سراپاشدنم آرزوست

دیده ام از فرقت او شد سفید
بوئی از آن پیرهنم آرزوست

مرغ دلم در قفس تن بمرد
بال پر و جان زدنم آرزوست

بر در لب قفل خموشی زدم
سوی خموشان شدنم آرزوست

عشق مهل فیض که با جان رود
زندگی در کفنم آرزوست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.