هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد هجران و انتظار پیغام از معشوق سخن می‌گوید. شاعر از تلخی‌های عشق و هجران می‌نالد، اما در عین حال، حتی دشنام و تلخی‌های معشوق را نیز شیرین می‌پندارد. او از مستی عشق و تأثیرات آن بر دلش می‌گوید و در نهایت، عشق را با وجود تلخی‌هایش، شیرین و ارزشمند می‌داند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و تلخی‌های عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۵

کاش از جانان رسد پیغام تلخ
تا کسی شیرین کند زان کام تلخ

از لب چون شکرت ای کان لطف
سخت شیرینست آن دشنام تلخ

مستی من چون لب شیرین تست
نیست از جام می گل فام تلخ

زهر چشم تو دلم از کار برد
وه چو شیرینست آن بادام تلخ

زهر هجرت تلخ دارد کام من
جز بوصلت خوش نگردد کام تلخ

سهل و آسان مینماید از نخست
عشق دارد عاقبت انجام تلخ

بر لب من نه لب شیرین خویش
تا نیارم برد دیگر نام تلخ

فیض را شیرین نگوئی تلخ گوی
هست شیرین از لبت دشنام تلخ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.