هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد هجران و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر از عشق و هجران معشوق خود رنج می‌برد و از او می‌خواهد که با لطفش او را زنده و شاد کند. او از اسارت عشق و نیاز به آزادی از خود برای بندگی معشوق می‌گوید و در نهایت از دوری و بیداد معشوق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه دردناک است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اسارت عشق و بندگی معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۹

هرکجا بود خوبی در فنون حسن استاد
در رموز معشوقی از تو میبرد ارشاد

زلف کافرت سرکش تیر غمزه‌ات جانکاه
دین ز دست این نالد جان از او کند فریاد

عشق تو خرابم کرد هجر تو کبابم کرد
از لبت شرابم ده زنده‌ام کن و آباد

بیتو چون توانم زیست با تو چون توانم بود
هجر میکند بیداد وصل میکند بنیاد

هجرت آتش افروزد وصل پاک می‌سوزد
ای ز هجر تو فریاد وی ز دست وصلت داد

چند اسیر خود باشیم از خودم بخر جانا
گرد سر بگردانم لیکنم مکن آزاد

از خودم رهائی ده تا همه ترا باشم
محو ذکر تو گردم جز تو هیچ نارم یاد

خواهم از خود آزادی تا ترا شوم بنده
چون ترا شدم بنده از جهان شوم آزاد

بی‌تو در نفیرم من در غم و زحیرم من
خویش را بمن بنما تا شود ز رویت شاد

فیض میردا ز دوریت و ز بلای مهجوریت
کی تو این روا داری چون پسندی این بیداد
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.