هوش مصنوعی: این شعر به موضوع غم و تأثیر عمیق آن بر زندگی شاعر می‌پردازد. شاعر از غم شکایت می‌کند اما در عین حال آن را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی و حتی منشأ شادی می‌پذیرد. او از ویرانی‌های عشق و بنیاد زندگی‌اش بر غم سخن می‌گوید، اما در نهایت به پذیرش و تسلیم در برابر آن می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر، مانند تأمل در غم و شادی و رابطهٔ پیچیدهٔ بین آنها، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۰

غم کشت مرا ز دست غم داد
فریاد ز غم هزار فریاد

اجزای مرا ز هم فروریخت
غم داد مرا چو گرد بر باد

بنیاد مرا نهاد بر غم
آن روز که ساخت دست استاد

بنیاد منست بر غم و هم
غم میکندم ز بیخ و بنیاد

ای دوست بگو بغم که تا کی
بر جان اسیر خویش بیداد

نی نی نکنم شکایت از غم
ویرانه عشق از غم آباد

چون مایهٔ شادیست هر غم
گوهر شادی فدای غم باد

گر غم نبود کدام شادی
ویران باید که گردد آباد

از غم دارم هر آنچه دارم
ای غم بادا روان تو شاد

خوش باش ای فیض در گذار است
گر شادی و گر غمست چون باد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.