۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۰

بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد
به پیش تیر قضا جان سپر توانی کرد

چنانکه هست اگر سرّ کار دریابی
ز دل شکایت بیجا بدر توانی کرد

چو دانی آنچه بتو میرسد نوشته شده است
ز خار خار تاسف حذر توانی کرد

خدای را بعدالت اگر شناختهٔ
بخویش نسبت اسباب شر توانی کرد

اگر ز آینهٔ سر غبار بزدائی
بچشم سر برخ او نظر توانی کرد

اگر نقاب بر افتد ز طلعت ازلی
بیک نگاه ابد را بسر توانی کرد

بر آستانهٔ جانان اگر دهد بارت
سر و تن و دل و جان خاک در توانی کرد

اگر ز عالم صورت ز صدق دل نکنی
بجان بعالم معنی سفر توانی کرد

چگونه ثبت توان کرد فیض در اوراق
حدیث عشق چه سان مختصر توانی کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.