هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، توصیف کننده حالات و احساسات شاعر در برابر معشوق است. شاعر از روزی یاد می‌کند که معشوق با رفتارهای متناقض (گاه نزدیک و گاه دور، گاه لطف و گاه قهر) او را درگیر احساسات شدید می‌کرد. معشوق با نگاه‌ها و رفتارهایش، دل شاعر را می‌ربود و او را در آتش عشق و حسرت می‌سوزاند. در نهایت، شاعر پس از تحمل این حالات متنوع، به گوهر معنوی مورد نظر خود دست می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۷۹

یاد آن روز که از زلف گره وا می‌کرد
دو جهان بستهٔ آن جعد چلیپا می‌کرد

نظری سوی من خسته نهان می افکند
نگه حسرتم از دور تماشا می‌کرد

تیر مژگان بدم میزد و جانم به دعا
تبر دیگر بهمان لحظه تمنا می‌کرد

هر چه می‌دید در اینملک بغارت می‌داد
هر چه می‌دید درین بادیه یغما می‌کرد

آتشی در دل و جان زان رخ تابان می‌زد
علم فتنه بپا زان قد رعنا می‌کرد

خویش را جمع و پریشانی دلها میخواست
گاه بر زلف گره میزد و گه وا می‌کرد

گاه بر مملکت عقل شبیخون میزد
گاه تاراج دل و دین بعلالا می‌کرد

گاه جان و تنم او ز آتش حسرت میسوخت
از ره دیده گهم غرقهٔ دریا می‌کرد

گاه با من ز سر لطف دمی وا میشد
گه بزعم دل من قهر بر اعدا می‌کرد

غمزه و قهر و عتاب و گله و عشوه و ناز
بهر صید دلم اسباب مهیا می‌کرد

آتشی بود چو رخساره بمی می افروخت
آفتی بود چو قصد صف دلها می‌کرد

دل دیوانه گهی کعبه و گه بتگده بود
گاه میبست در فیض و گهی وا می‌کرد

عاقبت فیض چو تن داد درین بحر محیط
یافت آن گوهر معنی که تمنا می‌کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.