هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از ارزش والای عشق و فداکاری در راه معشوق سخن می‌گوید. او عشق را بالاتر از جان و هر دارایی دیگر می‌داند و از غم‌ها و سختی‌های عشق به عنوان ارزشمند یاد می‌کند. شاعر حتی ویرانی خانه و از دست دادن گنج را در برابر عشق ناچیز می‌شمرد و عشق معشوق را بی‌نظیر و بی‌همتا توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سال دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری برای درک کامل معانی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۴

بنما رخ و جان بستان یعنی بنمی ارزد
یک جان چه بود صد جان یعنی بنمی ارزد

عشق تو خریدم من بر جانش گزیدم من
عشق تو بجان ای جان یعنی بنمی ارزد

چون روی تو دیدم من از خویش بریدم من
کردم دل و جان قربان یعنی بنمی ارزد

دل شد چو غمت را جا سر رفت درین سودا
آن سود بدین خسران یعنی بنمی ارزد

دریای غم عشقت گر غرق سرشگم کرد
آن بحر بدین طوفان یعنی بنمی ارزد

گر خانه کنم ویران گنجم دهد آن سلطان
آن گنج بخان و مان یعنی بنمی ارزد

یکبوسه از آن بستان و ندر عوضش جان ده
والله که بود ارزان یعنی بنمی ارزد

خون گرچه بسی خوردم عشق تو بسر بردم
فیض این بنگر با آن یعنی بنمی ارزد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.