هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و فداکاری بی‌حد و حصر است. شاعر از درد دوری معشوق می‌نالد و حاضر است برای وصل به او هر رنج و بلایی را تحمل کند، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. او از همه چیز چشم می‌پوشد و تنها عشق معشوق را می‌طلبد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری و رنج عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۲

چکنم دلی را که ترا نباشد
چکنم تنی را که بقا نباشد

بزمین زنم سر بفنا دهم جان
برهت سر و جان چو فدا نباشد

بروم در آتش اگرم برانی
که بسوزم آنرا که سزا نباشد

شکنم دو پا را برهت ار نپوید
ببرم دو دست ار بدعا نباشد

بکنم دو چشمی که ترا نبیند
نبود در و نور و ضیا نباشد

ببرم زبانرا چه نگویدت شکر
دو لبم به بندم چه ثنا نباشد

نخورم ز نانی که نه طاعت آرد
چکنم طعامی که غذا نباشد

بکجا برم تن نکشد چو بارت
بکجا برم جان چو فدا نباشد

دلم ار نسازد ببلای عشقت
سزد ار بسوزد چو سزا نباشد

بجفا بسوزم ببلا بسازم
که شنید عشقی که بلا نباشد

بجهنم آیم چو توئی در آنجا
نروم بجنت که لقا نباشد

لب فیض بندم ز حدیث اغیار
که حدث بود کان ز خدا نباشد
وزن: متفاعلاتن متفاعلاتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.