۳۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۶

دگر آمد رقیب‌ آزار جان شد
گران شد بار و بار دل گران شد

نه با اغیار جانانرا توان دید
نه بیجانان بجائی میتوان شد

سبک گر ساعتی رفتم ببزمش
در آنساعت رقیب آمد گران شد

چو آمد یار آمد نیز اغیار
چو رفت آزار دل آرام جان شد

نه دل کندن توان از صحبت یار
نه با دشمن مصاحب میتوان شد

مسلمانان مرا راهی نمائید
ازین محنت چه سان بیرون توان شد

گل بیخار نتوان چید ای فیض
ببزمش با رقیبان می‌توان شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.