هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و حضور رقیب در زندگی عاشقانه خود می‌گوید. او از ناتوانی در دیدن معشوق به دلیل وجود اغیار و همچنین ناتوانی در جدایی از یار شکایت می‌کند. شاعر از مسلمانان راهنمایی می‌خواهد تا از این محنت رهایی یابد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که گل بیخار نمی‌توان چید و باید با وجود رقیبان به بزم معشوق رفت.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها مناسب نباشد. همچنین، مفاهیمی مانند رقیب و محنت عشق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۱۶

دگر آمد رقیب‌ آزار جان شد
گران شد بار و بار دل گران شد

نه با اغیار جانانرا توان دید
نه بیجانان بجائی میتوان شد

سبک گر ساعتی رفتم ببزمش
در آنساعت رقیب آمد گران شد

چو آمد یار آمد نیز اغیار
چو رفت آزار دل آرام جان شد

نه دل کندن توان از صحبت یار
نه با دشمن مصاحب میتوان شد

مسلمانان مرا راهی نمائید
ازین محنت چه سان بیرون توان شد

گل بیخار نتوان چید ای فیض
ببزمش با رقیبان می‌توان شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.