هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد که به او شراب بدهد تا از تشنگی و خمار رهایی یابد. او از عشق و مستی سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که با شراب، جهان را زیباتر و شادتر ببیند. شاعر همچنین به رابطه‌ی خود با ساقی و تأثیر شراب بر طبیعت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوع شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۴۶

مرا بِگاه دِهْ ای ساقیِ کَریم عُقار
که دوش هیچ نَخُفتم زِ تشنگیّ و خُمار

لَبَم که نامِ تو گوید به باده‌اَش خوش کُن
سَرَم خُمارِ تو دارد به مَستی‌اَش تو بِخار

بِریز باده بر اجسامَم و بر اَعْراضَم
چُنان که هیچ نَمانَد زِ من رَگی هُشیار

وَگَر خَراب شَوَم من بُوَد رَگی باقی
چو جُغدْ هِل که بِگَردد در این خرابْ دیار

چو لاله زار کُن این دشت را به باده لَعْل
رَوا مَدار که موقوف داری‌‌‌‌ام به بهار

زِ توست این شَجَره و خِرقه‌اَش تو داده‌‌‌ستی
که از شرابِ تو اِشْکوفه کرده‌اَند اَشْجار

مرا چو مَست کُنی زین شَجَر بَرآرَم سَر
به خنده دلْ بِنِمایَم به خَلْق همچو اَنار

مرا چو وَقْفِ خَراباتِ خویش کرده‌‌‌ستی
تواَم خَراب کُنی هم تو باشی‌‌‌‌ام مِعْمار

بیار رَطْلِ گِرانْ تا خَمُش کُنم پِیِ آن
نه لایِق است که باشد غُلامِ تو مِکْثار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.