هوش مصنوعی: این شعر از مولانا یا یکی از شاعران عارف دیگر است که در آن از باده و مستی به عنوان استعاره‌ای برای عشق الهی و رسیدن به حالتی از بی‌خودی و وحدت با حق تعالی استفاده شده است. شاعر در ابیات مختلف به تأثیرات این باده‌ی معنوی بر جان و تن، کفر و ایمان، زمین و آسمان، و حتی موجودات مختلف مانند بلبل و گل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، استفاده از واژه‌هایی مانند 'کفر' و 'ایمان' ممکن است نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۰

باده‌ای خواهم بدن مستی کند
چون بجام آید بدن مستی کند

چون رسد بر لب نرفته در دهن
مو بمویم جان و تن مستی کند

باده‌ای خواهم که جان بیخود کند
سهل باشد گر بدن مستی کند

باده‌ای خواهم که از بوی خوشش
عشق حق در جان من مستی کند

از سرم بیرون کند ما و منی
ما و من بی‌ما و من مستی کند

کفر و ایمان هر دو گردد مست از آن
هم یقین هم شک و ظن مستی کند

باده‌ای کان بیخ غم را بر کند
حزن در بیت‌الحزن مستی کند

غلغل آن چون فتد در آسمان
هم زمین و هم زمن مستی کند

گر ملک نوشد فلک بیخود شود
عرش و کرسی بی‌بدن مستی کند

جرعهٔ بر خلق اگر قسمت کنند
پیر و برنا مرد و زن مستی کند

زاهد و عابد اگر نوشند از آن
هر دو را سر و علن مستی کند

در چمن گر نفخهٔ زان بگذرد
بلبل و گل در چمن مستی کند

گر بدریا قطرهٔ افتد از آن
در صدف دُر عدن مستی کند

گر وزد بوئی از آن بر کوه قاف
جان عنقا در بدن مستی کند

جرعهٔ زان می اگر روزی شود
فیض را بی‌ما و من مستی کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.