۳۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۵۰

به خِدمَتِ لَبَت آمد به اِنْتِجاعْ شِکَر
که از لَبِ شِکَرینْ بَخشْ یک دو صاعْ شِکَر

تو اِرْتِقا به سَخا جو مگو نه گو آری
نَظَر مَکُن که نِیی یافتْ اِرْتفاعْ شِکَر

لَبِ تو است که شِکَّر زِ عینِ او رویَد
نه مُنْتَظِر که رَسَد نَسْیه از بِقاعْ شِکَر

شِکَر به وَقتِ شِکَر خوردَنَت نَصیبی یافت
که بر مَذاقِ دَهان‌ها بُوَد مُطاعْ شِکَر

بِبَسته‌یی دو لَبْ امروز زان‌ همی‌تَرسَم
که از غَمِ تو بِمانَد زِ اِنْتِفاعْ شِکَر

زِهی نَبات که دارد لَبِ تو کَزْ وِیْ شُد
امیرِ جُمله نَباتاتْ‌ بی‌نِزاعْ شِکَر

دَهان بِبَندم و بَسته شِکَر‌ همی‌خایَم
که تا به جان برَسَد خوش به ابتلاع شِکَر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.