هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و شیدایی سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از سوختن در راه عشق، صبر و انتظار، و تأثیر معشوق بر جهان هستی می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند عرفان، دانایی از طریق عشق، و فداکاری در راه معشوق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تعابیر به سطحی از بلوغ فکری و تجربه نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۸۴

من در او میزنم امروز، باشد وا شود
گر تو داری صبر زاهد، باش تا فردا شود

میزنم بر شمع رویش خویش را پروانه‌وار
تا بسوزم در جمالش لای من الا شود

آب چشم آخر بخواهد بردنم تا کوی دوست
قطره قطره جمع گردد عاقبت دریا شود

پرتوی از مهر رویت گر بتابد بر زمین
بگذرد از آسمان عرش برینش جا شود

زلف اگر از روی چون خورشید یکسو افکنی
از فروغ نور رویت هر دو عالم لا شود

گر صبا از زلف مشگینت نسیمی آورد
عاشقان را مو بمو آشفته و شیدا شود

گر بمیدان دست آری سوی چوگان در زمان
صد هزاران گوی سر از هر طرف پیدا شود

از غلاف مهر تیغ قهر چون بیرون کشی
بهر سبقت در میان عاشقان غوغا شود

چشم مستت گر نظر بر نرگسستان افکند
دیدهٔ نرگس ز فیض آن نظر بینا شود

در وجودش کی تواند کرد شک دیگر کسی
آن دهان نیست هستت گر بحرفی وا شود

ناصحا عیب من بی‌دل برسوائی مکن
هر کسی کو عشق ورزد لاجرم دانا شود

جان بخواهی داد فیض آخر تو در سودای او
آری آری اهل دلرا سر درین سودا شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.