هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عمیق و متناقض شاعر است که درگیر عشق، هوس، غم و ناامیدی است. شاعر از تغییرناپذیری شرایط خود مینالد و اشاره میکند که برخی چیزها مانند عشق به بتان، مستی باده و دیدار یار، تغییرناپذیر هستند. همچنین، او به ناتوانی در رهایی از بار غم و خلق اشاره میکند و آرزوی تغییر شرایط را دارد، اما میداند که این تغییر ممکن نیست.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و هوس ممکن است برای گروههای سنی پایینتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۹۸
خواست دلم که ماتمم سور شود نمیشود
از سرم آتش هوا دور شود نمیشود
از سر بوالهوس هوس جز غم عشق کی برد
ظلمت شب بغیر روز نور شود نمیشود
مهر بتان دلفریب عقل ز سر نمیبرد
مستی باده هوس شور شود نمیشود
آنکه چشید ذوق می میل بزهد کی کند
دیده که دید روی دوست کور شود نمیشود
زاهد خشک را شراب مست کند نمیکند
دیو بصحبت ملک حور شود نمیشود
زاهد اگر ز بهر خلد شعله شود دلش چه سود
هر حجری ز آتشی طور شود نمیشود
خوی بدی چه جا گرفت می نرود بپند کس
مار چگونه از فسون مور شود نمیشود
دوش دلم ز بار خلق کاش رهد نمیرهد
پای گران ز سر مرا دور شود نمیشود
یار بوعدهٔ گهی خاطر فیض خوش کند
ماتم من بدین فسون سور شود نمیشود
از سرم آتش هوا دور شود نمیشود
از سر بوالهوس هوس جز غم عشق کی برد
ظلمت شب بغیر روز نور شود نمیشود
مهر بتان دلفریب عقل ز سر نمیبرد
مستی باده هوس شور شود نمیشود
آنکه چشید ذوق می میل بزهد کی کند
دیده که دید روی دوست کور شود نمیشود
زاهد خشک را شراب مست کند نمیکند
دیو بصحبت ملک حور شود نمیشود
زاهد اگر ز بهر خلد شعله شود دلش چه سود
هر حجری ز آتشی طور شود نمیشود
خوی بدی چه جا گرفت می نرود بپند کس
مار چگونه از فسون مور شود نمیشود
دوش دلم ز بار خلق کاش رهد نمیرهد
پای گران ز سر مرا دور شود نمیشود
یار بوعدهٔ گهی خاطر فیض خوش کند
ماتم من بدین فسون سور شود نمیشود
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.