هوش مصنوعی:
این متن به موضوع عشق، فداکاری، و معرفت میپردازد. شاعر بیان میکند که عشق حقیقی با تلاش و فداکاری به دست میآید و لذت واقعی در شناخت و بیغافلی از معشوق است. همچنین، تأکید میشود که رنجهای زندگی اجتنابناپذیر هستند و عقل و علم بدون عشق ناقص است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند که ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۴۰۰
ای دل مخواه کام که حاصل نمیشود
حق از برای کام تو باطل نمیشود
لذت شناس نیست که از دوست غافلست
لذت کسی شناخت که غافل نمیشود
تا جا گرفته عشق تو در سینه یک نفس
از دل خیال روی تو زایل نمی شود
زنده است انکه در ره تو می شود شهید
مرده است آنکه بهر تو بسمل نمیشود
رو دل بدست آر بسعی از گداز تن
تن در گذار تا ندهی دل نمی شود
تن گردهی بآنچه نوشته است در ازل
رنجی که میرسد به تو باطل نمیشود
عاقل اگر به عشق دهد دل میسر است
عاشق ولی بموعظه عاقل نمی شود
جاهل اگر رود زپی علم می شود
عالم محقق است که جاهل نمی شود
ای فیض راه میکده عشق بیش گیر
دل بی طواف میکده کامل نمیشود
حق از برای کام تو باطل نمیشود
لذت شناس نیست که از دوست غافلست
لذت کسی شناخت که غافل نمیشود
تا جا گرفته عشق تو در سینه یک نفس
از دل خیال روی تو زایل نمی شود
زنده است انکه در ره تو می شود شهید
مرده است آنکه بهر تو بسمل نمیشود
رو دل بدست آر بسعی از گداز تن
تن در گذار تا ندهی دل نمی شود
تن گردهی بآنچه نوشته است در ازل
رنجی که میرسد به تو باطل نمیشود
عاقل اگر به عشق دهد دل میسر است
عاشق ولی بموعظه عاقل نمی شود
جاهل اگر رود زپی علم می شود
عالم محقق است که جاهل نمی شود
ای فیض راه میکده عشق بیش گیر
دل بی طواف میکده کامل نمیشود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.