هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تسلیم کامل خود به عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تمام وجودش را به عشق سپرده است. او توصیف می‌کند که عشق چگونه در هر لحظه جان و دل او را تازه می‌کند و شور و هیجانی جدید در او ایجاد می‌کند. با وجود رنج‌های جسمانی، عشق به او نیروی روحی می‌بخشد و وجودش را غنی می‌سازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۴

زهد و تقوی ز من نمی‌آید
میکنم آنچه عشق فرماید

کرده‌ام خویش را بدو تسلیم
میکند با من آنچه می‌باید

بکف عشق داده‌ام خود را
کشدم خواه و خواه بخشاید

دم بدم صور عشق در دل من
عقدهٔ را به نفخه بگشاید

هر نفس از جهان جان دل را
شاهدی تازه روی بنماید

هر صباحی بتازگی شوری
شب آبست عاشقان زاید

جان فزون میشود ز شورش عشق
تن اگر چه ز غصه فرساید

عشق تن گیرد و روان بخشد
عشق کل کاهد و دل افزاید

فیض هر دو ز غیب معنی بکر
آورد نظم تازه ار آید
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.