هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر عشق و اشتیاق به معشوق است. شاعر از درد فراق و اشتیاق وصال میگوید و تأثیرات عشق را در دل و سر انسانها توصیف میکند. او از رنجهای عشق و انتظار کشیدن برای دیدار معشوق سخن میگوید و در نهایت، به فیض و برکتی اشاره میکند که حتی در دوری از معشوق نیز وجود دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به درک ادبی و عرفانی دارند که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است.
غزل شمارهٔ ۴۵۵
ای ز تو در هر دلی نوری دگر
وز غمت در هر سری شوری دگر
تا برد از چشم بیمارت شفا
هر طرف بنشسته رنجوری دگر
سرمه خاک رهت را منتظر
بر سر هر کوچهٔ کوری دگر
بر سر بازار عشقت دارها
بر سر هر دار منصوری دگر
در خرابات وصالت بادها
تشنهٔ هر باده مخموری دگر
میکشم تا بار غمهای تو را
میبرم از هر غمی روزی دگر
چند باشم زنده در گور فراق
یا بکش یا وصل یا گوری دگر
دورم از خود کردی و گفتی بناز
باش گر از وصل ما دوری دگر
نی همین فیض است مهجور از درت
بر سر هر کوست مهجوری دگر
وز غمت در هر سری شوری دگر
تا برد از چشم بیمارت شفا
هر طرف بنشسته رنجوری دگر
سرمه خاک رهت را منتظر
بر سر هر کوچهٔ کوری دگر
بر سر بازار عشقت دارها
بر سر هر دار منصوری دگر
در خرابات وصالت بادها
تشنهٔ هر باده مخموری دگر
میکشم تا بار غمهای تو را
میبرم از هر غمی روزی دگر
چند باشم زنده در گور فراق
یا بکش یا وصل یا گوری دگر
دورم از خود کردی و گفتی بناز
باش گر از وصل ما دوری دگر
نی همین فیض است مهجور از درت
بر سر هر کوست مهجوری دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.