هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و خداوند است. شاعر از عشق و شوق فراوان، حیرت و پریشانی، درد و ناله، و طلب بخشش و آسانی سخن میگوید. او از جدایی از خود و پیوستن به معشوق الهی میگوید و از خداوند طلب یاری و آسانی در کارهای دشوار میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و پریشانی ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۴۵۴
دلم تابان مهر اوست یا رب باد تابان تر
بصر حیران حسن اوست یا رب باد حیرانتر
فروزان از جمال دوست شد چشم خدا بینم
خدایا دم بدم سازش بلطف خود فروزانتر
مرا گیرد ز من هر دم دگر با خویشتن آرد
شود هر لحظه بهر صید من آن غمزه فتانتر
نمیدانم چه افسون میدمد در من که هر ساعت
شود شوق من افزونتر شود در دم فراوانتر
شدم چون جمع در کاری کند رد دم پریشانم
پس افزاید پریشانیم تا گردم پریشانتر
چه او خواهد پریشانیم بیزارم ز جمعیت
چو او سوزد دلم را خواست یا رب باد سوزانتر
چه او خواهد پریشانیم فزون بادم پریشانی
شود رو چون پریشانتر شود کارم بسامانتر
نگنجد درد تو در دل که این ننگ و آن فراوانست
فراوان میدهی چون درد کن دلرا فراوانتر
چو دردت بر دلم ریزد ز جانم ناله برخیزد
فزون کن درد دل تا جان شود زین درد نالانتر
مهل یکدم دو چشمم را که تا از گریه باز آیند
ز بحر خشیت آبی ده که تا باشند گریانتر
پیشمان کن مرا یا رب از آن کاری که من کردم
ز کار خود پشیمان دار و از خویشم پشیمانتر
دلم گر معصیت خواهد توانی آنکه بازاریش
چه خواهد طاعت او را میتوانی کرد خواهانتر
نمیدانم چرا با من کسی الفت نمیگیرد
نه میبینم بسوی خود ز وحشت هیچ آسانتر
خدایا از بدم بگذر که از هر بد پشیمانم
ز من کس نیست مجرمتر ز من هم کس پشیمانتر
خدا آسان کند بر فیض کاری را که دشوار است
چو کاری باشد آسان سازدش از لطف آسانتر
بصر حیران حسن اوست یا رب باد حیرانتر
فروزان از جمال دوست شد چشم خدا بینم
خدایا دم بدم سازش بلطف خود فروزانتر
مرا گیرد ز من هر دم دگر با خویشتن آرد
شود هر لحظه بهر صید من آن غمزه فتانتر
نمیدانم چه افسون میدمد در من که هر ساعت
شود شوق من افزونتر شود در دم فراوانتر
شدم چون جمع در کاری کند رد دم پریشانم
پس افزاید پریشانیم تا گردم پریشانتر
چه او خواهد پریشانیم بیزارم ز جمعیت
چو او سوزد دلم را خواست یا رب باد سوزانتر
چه او خواهد پریشانیم فزون بادم پریشانی
شود رو چون پریشانتر شود کارم بسامانتر
نگنجد درد تو در دل که این ننگ و آن فراوانست
فراوان میدهی چون درد کن دلرا فراوانتر
چو دردت بر دلم ریزد ز جانم ناله برخیزد
فزون کن درد دل تا جان شود زین درد نالانتر
مهل یکدم دو چشمم را که تا از گریه باز آیند
ز بحر خشیت آبی ده که تا باشند گریانتر
پیشمان کن مرا یا رب از آن کاری که من کردم
ز کار خود پشیمان دار و از خویشم پشیمانتر
دلم گر معصیت خواهد توانی آنکه بازاریش
چه خواهد طاعت او را میتوانی کرد خواهانتر
نمیدانم چرا با من کسی الفت نمیگیرد
نه میبینم بسوی خود ز وحشت هیچ آسانتر
خدایا از بدم بگذر که از هر بد پشیمانم
ز من کس نیست مجرمتر ز من هم کس پشیمانتر
خدا آسان کند بر فیض کاری را که دشوار است
چو کاری باشد آسان سازدش از لطف آسانتر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.