هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از جدایی و بیمهری دوستان و عاشقان شکایت میکند. او از این که بیسبب از او دوری شده و مهر گسسته شده، ابراز ناراحتی میکند. شاعر از جفا و بیرحمی دیگران مینالد و از این که سخنان دشمنان بر دوستیهای صمیمانه تأثیر گذاشته، شکوه میکند. او همچنین از شکسته شدن وعدههای وفاداری و نبود مصلحت در رفتار دیگران اظهار تأسف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیدهای مانند بیوفایی، شکایت از دوستان و اندوه است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، این شعر نیاز به درک ادبیات کلاسیک و ظرافتهای زبانی دارد که معمولاً با افزایش سن و تجربه به دست میآید.
غزل شمارهٔ ۴۶۲
دامن از دوستان کشیدی باز
مهر از عاشقان بریدی باز
زانکه پیوند با تو محکم کرد
بی سبب مهر بگسلیدی باز
می ندانم دگر چه بد کردم
می نگوئی ز تن چه دیدی باز
خسته کردی دلم بجور و جفا
وز سر رحم ننگر یدی باز
در حق دوستان مخلص خود
سخن دشمنان شنیدی باز
می نهم از غم تو سر در کوه
جامهٔ صبر من دریدی باز
گفته بودی وفا کنم با فیض
گفتی و مصلحت ندیدی باز
مهر از عاشقان بریدی باز
زانکه پیوند با تو محکم کرد
بی سبب مهر بگسلیدی باز
می ندانم دگر چه بد کردم
می نگوئی ز تن چه دیدی باز
خسته کردی دلم بجور و جفا
وز سر رحم ننگر یدی باز
در حق دوستان مخلص خود
سخن دشمنان شنیدی باز
می نهم از غم تو سر در کوه
جامهٔ صبر من دریدی باز
گفته بودی وفا کنم با فیض
گفتی و مصلحت ندیدی باز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.