هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید. او از شب‌های دوری و روزهای انتظار شکایت دارد و از معشوق می‌خواهد که جمال خود را آشکار کند. شاعر به خواننده توصیه می‌کند که گاهی مست شود و گاهی هوشیار باشد، و در پاسخ به زاهدانی که از مستی او می‌پرسند، با بی‌پروایی پاسخ می‌دهد. در نهایت، او به دنبال وصال دائمی است اما خود را شایسته این سعادت نمی‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و بی‌پروایی وجود دارد که مناسب گروه‌های سنی بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۴۶۴

برون آی و خورشید رخ بر افروز
شب فرقت ماست مشتاق روز

ز هجر تو تا چند سوزد دلم
جمالی بر افروز و هجران بسوز

فراق تو تاکی گهی وصل هم
همه شب مده گاه شب گاه روز

دلا وصل و هجران شب و روزیست
گهی این گهی آن بساز و بسوز

گهی مست شو گاه مخمور باش
گهی پرده در باش که پرده روز

چو زاهد ز مستیت پرسد بگو
مرا جایز آمد ترا لایجوز

بجو وصل دایم تو ای فیض ازو
نهٔ قابل این سعادت هنوز
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.