هوش مصنوعی:
در این شعر، یک رند قلاش در میکده با فردی پاکباز صحبت میکند و از او میخواهد که راز حقیقت را بیان کند. پاسخ او این است که تنها ذات یگانه وجود دارد و هر کس در این ذات فانی شود، باقی میماند. همچنین اشاره میشود که اگر فقیهی این حرف را بفهمد، شایسته تحسین است و اگر کسی مانند فیض مجرد شود، از سخنان او فیض میبرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین ممکن است برخی از اصطلاحات و مفاهیم برای سنین پایینتر نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۴۷۶
در میکده دوش رند قلاش
میگفت به پاکباز اوباش
کز سرّ حقیقتم خبر ده
یک نکته بگو برمز یا فاش
گفتا سخن برهنه خواهی
بشنو تو ز عور مفلس لاش
جز ذات یگانه مجرد
کس نیست در اینسرا تو خوشباش
پیوسته موحد است خود را
پنهان شده لام و الف در الاش
هر کو فانی دروست باقیست
من مات من الهوی فقد عاش
این حرف اگر فقیه فهمد
شاباش زهی فقیه شاباش
چون فیض اگر شوی مجرّد
بس فیض که یابی از سخنهاش
میگفت به پاکباز اوباش
کز سرّ حقیقتم خبر ده
یک نکته بگو برمز یا فاش
گفتا سخن برهنه خواهی
بشنو تو ز عور مفلس لاش
جز ذات یگانه مجرد
کس نیست در اینسرا تو خوشباش
پیوسته موحد است خود را
پنهان شده لام و الف در الاش
هر کو فانی دروست باقیست
من مات من الهوی فقد عاش
این حرف اگر فقیه فهمد
شاباش زهی فقیه شاباش
چون فیض اگر شوی مجرّد
بس فیض که یابی از سخنهاش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.