هوش مصنوعی:
در این متن عاشقانه، شاعر از درد عشق و نیاز به معشوق برای درمان این درد سخن میگوید. او از فدا کردن جان و دل در راه معشوق و آرزوی تبدیل شدن به بخشی از وجود معشوق میگوید. همچنین، شاعر از دست دادن دل، جان و ایمان را بیان کرده و از معشوق میخواهد که جایگزین همهی اینها شود.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند از دست دادن ایمان یا فدا کردن جان ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۴۷۷
دلبرا درد مرا درمان تو باش
عاشقانرا سر توئی سامان تو مباش
درد بیدرمان مرا در جان ز تست
هم دوای درد بی درمان تو باش
شد دل بریانم از تو داغدار
مرهم داغ دل بریان تو باش
در ره تو جان و دل کردم فدا
مر مرا هم دل تو و مرهم تو باش
دل برفت و جان برفت ایمان برفت
دل تو باش و جان تو باش ایمان تو باش
بی دلانرا دلبر و دلدار تو
عاشقانرا جان تو و جانان تو باش
از سر هر دو جهان برخواستم
فیض را هم این و هم آن تو باش
عاشقانرا سر توئی سامان تو مباش
درد بیدرمان مرا در جان ز تست
هم دوای درد بی درمان تو باش
شد دل بریانم از تو داغدار
مرهم داغ دل بریان تو باش
در ره تو جان و دل کردم فدا
مر مرا هم دل تو و مرهم تو باش
دل برفت و جان برفت ایمان برفت
دل تو باش و جان تو باش ایمان تو باش
بی دلانرا دلبر و دلدار تو
عاشقانرا جان تو و جانان تو باش
از سر هر دو جهان برخواستم
فیض را هم این و هم آن تو باش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.