۳۲۴ بار خوانده شده
دلبرا درد مرا درمان تو باش
عاشقانرا سر توئی سامان تو مباش
درد بیدرمان مرا در جان ز تست
هم دوای درد بی درمان تو باش
شد دل بریانم از تو داغدار
مرهم داغ دل بریان تو باش
در ره تو جان و دل کردم فدا
مر مرا هم دل تو و مرهم تو باش
دل برفت و جان برفت ایمان برفت
دل تو باش و جان تو باش ایمان تو باش
بی دلانرا دلبر و دلدار تو
عاشقانرا جان تو و جانان تو باش
از سر هر دو جهان برخواستم
فیض را هم این و هم آن تو باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عاشقانرا سر توئی سامان تو مباش
درد بیدرمان مرا در جان ز تست
هم دوای درد بی درمان تو باش
شد دل بریانم از تو داغدار
مرهم داغ دل بریان تو باش
در ره تو جان و دل کردم فدا
مر مرا هم دل تو و مرهم تو باش
دل برفت و جان برفت ایمان برفت
دل تو باش و جان تو باش ایمان تو باش
بی دلانرا دلبر و دلدار تو
عاشقانرا جان تو و جانان تو باش
از سر هر دو جهان برخواستم
فیض را هم این و هم آن تو باش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.