هوش مصنوعی: این متن به سفر روحانی و معنوی انسان می‌پردازد که از عالم قدس به دنیای مادی می‌آید و درگیر تاریکی‌ها و حیرانی‌های وجودی می‌شود. برخی در دام طبیعت یا هوای نفس گرفتار می‌شوند، برخی دیگر به عقل یا عالم بالا می‌رسند، و برخی نیز در کشمکش اضداد و تشویش باقی می‌مانند. این شعر حالات مختلف انسان در مسیر کشف حقیقت و معنویت را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با مباحث معنوی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۴۸۹

چو جان ز قدس سرازیر گشت با دلریش
که تا سفر کند از خویشتن بخود در خویش

فتاد در ظلمات ثلاث و حیران شد
نه راه پیش نه پس داشت ماند در تشویش

ز حادثات و نوایب به بر و بحر افتاد
بلند و پست بسی آمده بره در پیش

هم از مقام و هم از خویشتن فرامش کرد
فتاد در ظلمات حجاب مذهب و کیش

یکی بچاه طبیعت فرو شد آنجا ماند
یکی اسیر هوا گشت و شد محال اندیش

بلاف کرد گهی دعوی الو هیت
گهی گزاف سخن گفت از حد خود بیش

یکی بعالم عقل آمد و مجرّد شد
یکی باوج علا شد بآشیانه خویش

یکی چو فیض میان کشاکش اضداد
اسیر بی دل و بیچاره ماند در تشویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.