هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق الهی و روحانی می‌پردازد و بیان می‌کند که عشق حقیقی از عالم قدس سرچشمه می‌گیرد و روح انسان در قفس بدن محبوس است. عاشقان واقعی به دنبال فنا در معشوق هستند و از سختی‌های راه نمی‌هراسند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۱

عالم چو خاتمیست که این است عشق قص
از قصه‌است قصهٔ عشق احسن القصص

حق در کلام خویش بآیات مستبین
در شأن عشق و رتبه عالیش کرد نص

ارواح ما ز عالم قدسست و کان عشق
محبوس در بدن شده کالطیر فی القفص

روزی چو کرد حصه مقسم قرار داد
خون جگر وظیفهٔ عشاق زان حصص

بس دور شد که دور فتادیم ز اصل خویش
طول النوی بحر عنا هذه الغصص

عاشق فنای خویش طلب میکند مدام
اهل عزیمتست نمیجوید او رخص
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.