هوش مصنوعی: این متن به غم‌ها و دردهای زندگی اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که این مشکلات بخشی از سرنوشت انسان هستند. همچنین، متن به این نکته می‌پردازد که هر دردی که از سوی معشوق (حبیب) می‌آید، خودش درمان و شفای آن درد نیز هست. در نهایت، متن تأکید می‌کند که شکایت از غم بی‌معناست، زیرا غم از جانب خداوند است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۷

غم با دلت آشناست ای فیض
جانت هدف بلاست ای فیض

هر درد و غمی که روز و شب زاد
بر جان و دلت قضاست ای فیض

هر فتنه که از سپهر آید
اندر سر تست جایش ای فیض

خم و دردی که از حبیبت
بی مرهم و بی دواست ای فیض

چه زخم و چه درد هرچه او کرد
هم مرهم و هم شفاست ای فیض

رد تو دوا غم تو شادیست
چون روی تو با خداست ای فیض

حاشا که ز غم کنی شکایت
دانی چو غم از کجاست ای فیض
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.