هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و افسوس شاعر از ناتوانی در عبادت و خدمت به دوست (خدا) است. او از عمری که بدون اخلاص و عشق به حق سپری شده، اظهار ندامت می‌کند و از اسارت در دنیای مادی و دوری از معنویت شکایت دارد. همچنین، شاعر از غفلت خود و تسلط دشمن (شاید نفس یا شیطان) بر دلش می‌نالد و در پایان، به روز داوری و شرمندگی در پیشگاه خداوند اشاره می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی موجود در شعر، مانند عشق به خدا، توبه، روز داوری و نقد دنیای مادی، برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و شناختی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد. همچنین، لحن حسرت‌آمیز و انتقادی متن ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۷

فدای دوست نکردیم جان و دل صد حیف
ز اختیار نرستیم ز آب و گل صد حیف

ز عشق حق نزدیم آتشی به جان نفسی
همیشه ز آتش دیویم مشتعل صد حیف

به کام دوست نبودیم یک نفس صد آه
رسید دشمن آخر به کام دل صد حیف

جهاز عقبی باقی نمی‌کنیم دمی
به کار دنیی فانیم مشتغل صد حیف

گذشت عمر نکردیم از سر اخلاص
عبادتی که زند سر ز نور دل صد حیف

نیافت آینه دل صفا ز صیقل ما
بماند در دل ما زنگ ز آب و گل صد حیف

دل از پی هوس و دست رفت از پی دل
به کار دوست نداریم دست و دل صد حیف

به روز داوری از کرده‌های خود باشیم
به نزد دوست چه شرمنده و خجل صد حیف

به راه دوست نرفتی و عمر رفت ای فیض
نکرد روح عزیزان تو را بحل صد حیف
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.