۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۹

ای تو در لطف و نکوئی طاق
رحم کن بر اسیر قهر فراق

بتو دادیم امیدها هر چند
در بدی کرده‌ایم استغراق

هم تو ما را نگاه دار از خود
ما لنا منک ربنا من واق

کاری از دست ما نمی‌آید
هم تو کن کار ما توئی خلاق

ما همه فانئیم و تو باقی
ما لنا ینفد و مالک باق

طاعت ما پذیر از در لطف
جرم بخشای از ره اشفاق

بر تو بخشایش گنه آسان
صبر بر جان ما بغایت شاق

جگر ما گزید مار هوا
قدر سمعنا و عندک الرتاق

نظری کن ز روی لطف و کرم
فیض را بالعشّی و الاشراق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.