هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عشق و وابستگی کامل عاشق به معشوق سخن می‌گوید. عاشق در این متن، خود را فراموش کرده و تمام وجودش را وقف معشوق نموده است. او از دنیای مادی رسته و تنها به معشوق می‌اندیشد. مستی او نه از شراب، که از جام معشوق است و هر گامش را در راه معشوق برمی‌دارد. عاشق در این مسیر، نام و نشان خود را گم کرده و به معشوق پیوسته است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در این شعر برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۴۲

عاشق که بود غلام معشوق
سرمست علی‌الدوام معشوق

از خویشتنش خبر نباشد
دایم مست مدام معشوق

مستی نکند ز آب انگور
مستیش همه ز جام معشوق

برخواسته از سر دو عالم
پابنده شده بدام معشوق

از کام و هوای خویش رسته
کامش همه گشته کام معشوق

گامی ننهاده هیچ جائی
جز بر آثار گام معشوق

گم کرده نشان و نام خود را
گشته است نشان بنام معشوق

وحشی صفت از جهان رمیده
وز جان و دلست رام معشوق

گوش هر قوم با سروشی است
گوش فیض و پیام معشوق
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.