هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر حالات دلِ عاشق است که در فراق و وصال معشوق، دچار شور و شیدایی، درد و رنج، و سود و زیان می‌شود. دل در این شعر، جایگاه عشق و مهر به یار است و از هرچه غیر اوست، بیزار. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات عاشقانه و عرفانی خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۴

منزلگه یار است دل ماوای دلدارست دل
از غیر بیزارست دل کی جای اغیار است دل

جمعیت خاطر مده از دست بهر کار تن
در بارگه قدس جان پیوسته در کار است دل

گر در ره دلدار نیست بر اهل دل عار است جان
از مهر جانان گر تهیست بر دوش جان بار است دل

از پرتو رخسار او جان مجمع انوار شد
از عکس خال و خط او پیوسته گلزار است دل

تا روی او را دیده‌ام محراب جان ابروی اوست
تا چشم او را دیده‌ام پیوسته بیمار است دل

گیسوش تا آشفته شد دود از سر من میرود
تا شد پریشان زلف او مشتاق زنار است دل

طرز خرام قامتش یاد از قیامت می‌دهد
جان واله از بالای او بیخود ز رفتار است دل

بر دور شمع روی او پروانهٔ دل بی‌شمار
در تار زلفش مو بمو گم گشته بسیار است دل

از روی او در آتشم از موی او در دود و آه
از خوی او جان در بلا در عشق او زار است دل

تا در دل من جا گرفت عشقش بدل ماوا گرفت
کار جنون بالا گرفت از عقل بیزار است دل

گاهی ز وصلش سرخوشم گاهی بهجران مبتلا
گه سود دارد گه زیان در عشق ما زار است دل

دل را به بند ای فیض دراز جسم و بگشا سوی جان
زان رهگذر راحت رسان زین ره در آزار است دل
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.