هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج‌های دل خود می‌نالد و از عشق و سودای بی‌پایان آن شکایت می‌کند. او از ظلمت و تاریکی‌ای که دلش بر جانش تحمیل کرده، سخن می‌گوید و از خیانت‌ها و غم‌های دل خود گله می‌کند. در نهایت، شاعر آرزوی رهایی از این دردها را دارد و از خدا می‌خواهد که او را از شر دلش نجات دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، بیان درد و رنج‌های عاطفی ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۶

ای فغان از هی هی و هیهای دل
سوخت جانم ز آتش سودای دل

این چه فریاد است و افغان در دلم
گوش جانم کر شد از غوغای دل

این همه خون جگر از دیده رفت
بر نیامد دری از دریای دل

میخورم من خون دل دل خون من
چون کنم ای وای من ای وای دل

ظلمت دل پرده شد بر نور جان
نور جان شد محو ظلمتهای دل

زخمها بر جانم از دل میرسد
آه و فریاد از خیانت‌های دل

جان نخواهم برد زین دل جز بمرگ
نیست غیر از کشتن من رای دل

عاقبت خونم بخواهد ریختن
این هژ بر مست بی‌پروای دل

دل چه میخواهد ز من بهر خدا
دور سازید از سر من پای دل

آفت دنیا و دین من دلست
آه از امروز و از فردای دل

رفت عمرم در غم دل وای من
خون شد این دل در تن من وای دل

روز را بر چشم من تاریک کرد
دود آه و نالهٔ شبهای دل

جان تو بیرون رو ازین تن زانکه نیست
تنگنای این بدن جز جای دل

پای نه در بحر جان سر سبز تو
فیض میخشگی تو در صحرای دل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.