هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و غم هجران می‌نالد، اما در عین حال اظهار می‌کند که از عشق و دوستی شکایت نمی‌کند و حتی زخم‌های عشق را شیرین می‌داند. او از دل دریایی خود سخن می‌گوید که با وجود غم، جایگاه دیگری برای غم ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۷

تا کی ز فراق تو نهم بر سر غم غم
تا چند بدل غصه نشیند بسر هم

ای صیقلی اشک بیا تا بزدائیم
این زنگ که از سینه بهم آمده از غم

ای بلبل همدرد دمی گوش فرادار
من هم بسرایم بود این غم شودم کم

نی نی نکنم از غم هجر تو شکایت
از دوست چه آید همه شادیست نه غم غم

شاد است دل اگر از دوست رسد زخم
خوش باد تراوقت که گردی پی مرهم

هرچند برآورد ز دل گوهر اسرار
غواص زبان هیچ ازین بحر نشد کم

بسیار سخن بر سخن از سینه زند جوش
دل پر شود از قحط سخن گر نزنم دم

آید سخن از دل بزبان تا که برآید
دربان بآن رو کند از قحطی همدم

نازم بدل و سینه دریا دل خود فیض
هر چند غم آید بودش جای دگر غم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.