هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و عشق الهی است. شاعر از دوری معشوق رنج می‌برد و نزدیکی به او را تنها شادی و ثواب می‌داند. او از عمری که در تحصیل علم گذرانده ابراز تأسف می‌کند و آرزوی عشقی را دارد که دلش را آباد کند. در نهایت، شاعر تسلیم و رضایت به قدم دوست را سرلوحه خود قرار می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به شراب و عشق زمینی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۱

گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم
گه عشوهٔ نا سوت فریبد بسرابم

گه نقل و کباب از کف جانانه ستانم
گه فرقت جانانه کند سینه کبابم

جز محنت دوریش عقابی نشناسم
جز شادی نزدیکی او نیست ثوابم

بی‌دوست یکی تشنه لب گرسنه چشمم
با دوست چو باشم همه نانم همه آبم

شد عمر گرامی همه در مدرسها صرف
کو عشق که فارغ کند از درس و کتابم

کو عشق که معمور کند خانه دل را
عمریست ز ویرانی دل خانه خرابم

تا چند درین باد به سرگشته توان بود
ای خضر خدا ره بنما راه صوابم

فیض و سر تسلیم و رضا بر قدم دوست
گر تیغ کشد بر سر من روی نتابم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.