۳۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۹

نگاهی کن که شیدای تو گردم
خرابم کن که ماوای تو گردم

سراپا در سراپای تو محوم
بقربان سراپای تو گردم

چو بالایت بلائی کس ندیده
بلا گردان بالای تو گردم

حدیثی زان لب شیرین بفرما
که شورستان سودای تو گردم

برقص آجلوهٔ مستانهٔ کن
که مدهوش تماشای تو گردم

بغمزه آب ده تیغ نگه را
فدای چشم شهلای تو گردم

بیفکن سایهٔ خود بر سر فیض
اسیر قد رعنای تو گردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.