هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق بی‌پایان خود، درد فراق، وصف جمال یار و حالات مختلف روحی خود در این رابطه سخن می‌گوید. او از تعلقات دنیوی رها شده و تنها به عشق معشوق دل بسته است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از مفاهیم مانند رهایی از تعلقات دنیوی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲۸

بشست یار و زلف یار در بندم خوشا حالم
بدرد بی‌دوای دوست خرسندم خوشا حالم

ندیدم چون وفائی در گلی در گلشن عالم
ز دل خار تعلق یک بیک کندم خوشا حالم

برون کردم سر از خاک و ندیدم جای آسایش
دگر خود را درون خاک افکندم خوشا حالم

بجز عشقم نیامد در نظر چیزی درین عالم
از آنرو عشق در جان و دل آکندم خوشا حالم

جمال دوست در صحرای هستی چون تجلی کرد
وجود خویش را از خویشتن کندم خوشا حالم

خیالش در نظر پیوسته هست اما پسندم نیست
بدیدار جمالش آرزومندم خوشا حالم

گهی حیران آن رویم گهی آشفته زان رویم
گهی گریم بحال خودگهی خندم خوشا حالم

چو حرف یار می‌گویم دهانم می‌شود شیرین
دهان چه پای تا سر آنزمان قندم خوشا حالم

از آن خوشنود می‌باشم چو فیض از گفتهای خود
که حرف اوست کان بر خویشتن بندم خوشا حالم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.