هوش مصنوعی: شاعر از دوری یاران و تنهایی خود می‌نالد و از این که صحبت دیگران برایش آرامش‌بخش نیست، شکایت می‌کند. او به یاد روزهایی می‌افتد که در کنار یارانش شاد بود، اما اکنون تنها و غمگین است. شاعر تنها یار خود را خدا می‌داند اما در یافتن او درمانده است. او از مرگ به عنوان پیام‌آور آرامش یاد می‌کند و از دوست می‌خواهد که به سویش بازگردد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مرگ و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۳

از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم
که صحبت دیگری میکشد گریبانم

چو خلوتست دل ید در و دل آرامی
بپاسبانی دل در توقع آنم

ز دوست رنج پیاپی مرا بود خوشتر
ز راحتی که رسد از فلان و بهمانم

گذشت آنکه بصحبت نشاط رو می‌داد
کنون بمجلس صحبت به بیت‌الاحزانم

کجا شد آنکه بهنگام شعر میخواندم
چه شد نشاط رفیقان و کو رفیقانم

کجا شد آنکه بگردون فغان من میرفت
گره گره شده اکنون سینه افغانم

کجاست یار موافق رفیق روحانی
بلطف جمع کند خاطر پریشانم

یکیست یار من و نیست غیر او یاری
ولیک در طلبش چارهٔ نمیدانم

بسوی چاره نبردم رهی به بیداری
مگر به خواب به بینم که چیست درمانم

خیال دوست چنان میزند ره خوابم
که خواب مرگ گمان میشود که نتوانم

ز مرگ دم بدمم میرسد پیام خوشی
بگو بیا که روانرا بپاش افشانم

دل تو فیض اگر با تو صحبتی خواهد
بگو ز صحبت نامحرمان گریزانم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.