هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از فیض کاشانی بیانگر سیر و سلوک معنوی شاعر است. او از گذشتن از تعلقات دنیوی، گذر از مفاهیم دوگانه‌ای مانند دنیا و عقبی، و رسیدن به وحدانیت و حقیقت وجود سخن می‌گوید. شاعر تأکید می‌کند که برای رسیدن به یار حقیقی، از همه چیز حتی از خود نیز گذشته است.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری از زندگی دارد. مخاطب این شعر باید توانایی درک مفاهیم انتزاعی مانند وحدانیت، گذر از تعلقات دنیوی و سلوک معنوی را داشته باشد که معمولاً با افزایش سن و پختگی فکری همراه است.

غزل شمارهٔ ۶۷۶

بکوی یار بی‌پروا گذشتیم
دل آنجا ماند و ما ز آنجا گذشتیم

غلط کی میتوان ز آنجا گذشتن
مگر ما بیخود و بی ما گذشتیم

نه ما ماند و نه سر ماند و نه پا ماند
هم از ما هم ز سر هم پا گذشتیم

چو از یار حقیقی بوی بردیم
ز هر گلدستهٔ رعنا گذشتیم

عیان دیدیم خورشید ازل را
ز هر مه طلعت زیبا گذشتیم

حدیث از شاهد و ساقی مگوئید
که این را خط زدیم و آنرا گذشتیم

بجان و دل غم مولی گزیدیم
هم از دنیا هم از عقبا گذشتیم

نمی‌پیچیم در زهاد و عباد
هم از اینها هم از آنها گذشتیم

نه از دنیا و عقبا طرف بستیم
بماندیم این دو را برجا گذشتیم

چو در اقلیم بیجانی رسیدیم
ز راه و منزل و ماوا گذشتیم

بخلوت خانهٔ توحید رفتیم
هم از لا و هم از الا گذشتیم

دل و جانرا بحق دادیم چون فیض
ز گفت و گو و از غوغا گذشتیم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.