هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد فراق و شوق دیدار معشوق است. شاعر روزها در طلبت می‌پوید و شب‌ها در فراقت می‌نالد، وصف عشق و زیبایی معشوق را با خود زمزمه می‌کند و در جستجوی او بی‌قرار است. غم فراق چنان در او نفوذ کرده که حتی در وقت نماز نیز با اشک چشم وضو می‌سازد. او مانند فیض، بی‌قرار و بی‌سر و پا در تمنای لقای معشوق می‌پوید و سرانجام اعتراف می‌کند که سر در سودای معشوق دارد و بی‌اختیار در جستجوی اوست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی مانند 'بتان حسن' و 'وضو گرفتن با اشک' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۹۹

روزها در طلبت می‌پویم
در فراقت همه شب می‌مویم

قصه شوق تو از خود با خود
دم بدم میشنوم میگویم

در سرا پای بتان حسن ترا
تو بتو موی بمو میجویم

رنگ و بویت ز خیالم نرود
چون شوم گل همه گل میرویم

در غمت بهر وضو وقت نماز
زاب دیده رخ خود میشویم

در تمنای لقایت چون فیض
کو بکو بیسر و پا می‌پویم

سر سودای تو دارم چکنم
میروم میطلبم میجویم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.