هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج عشق بی‌درمان است. شاعر از معشوق خود می‌خواهد که با انواع بلاها و جمال خود، او را درمان کند. او به ستایش خورشید جمال معشوق و مژگان سیاهش می‌پردازد و ابراز می‌کند که ایمان و دینش در برابر این عشق می‌سوزد. شاعر خود را فدایی معشوق می‌داند و حاضر است جان و دل خود را به او تقدیم کند. او از درد بی‌درمان عشق می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که با درد خود، درمانش کند. در نهایت، شاعر سکوت را راه حل آتش سوزان درون خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فداکاری نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۰۴

بدرد عشق بیدرمان دوای درد من میکن
بانواع بلاها نوبنو درمان من میکن

بخورشید جمالت ذره ذره دین من میسوز
بمژگان سیاهت رخنه در ایمان من میکن

بدان محراب ابرو در نمازم قبله میگردان
مرا حیران خوبش و خلق را حیران من میکن

دل ازمن بردی و جان نیز خواهی هرچه میخواهی
من آن خود نیم آن توام بر جان من میکن

چو قربانت شوم دردم حیاهٔ تازه‌ام بخشی
از آن گوئی تو خود را دم بدم قربان من میکن

سری دارم مهیای نثار خاک پای تو
قدم گر رنجه فرمائی قبول آن من میکن

بهجران امر میفرمائی و دل وصل میخواهد
چو فرمودی دلم را نیز در فرمان من میکن

دلم چون شد اسیر درد بی‌درمان بیدردی
بدرد خود دوای درد بیدرمان من میکن

زبان در کش بکام ای فیض زین گفتار بیهوده
بخاموشی علاج آتش سوزان من میکن

دل و جان و سینه سازم هدف خدنگ او من
که مگر شهید گردم بر هم ز چنگ او من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.