هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق یا ذات الهی است. او از درد بی‌درمان و دل بریان خود می‌گوید و معشوق را داروی درد، مرهم دل، جان و جانان، دین و ایمان خود می‌داند. شاعر در غم معشوق بی‌سر و سامان شده و از او می‌خواهد که سر و سامانش باشد. او از همه چیز گذشته و تنها معشوق را می‌خواهد. عشق معشوق، خان و مان او شده و مهر معشوق، دل ویرانش را آباد کرده است. شاعر آرزو می‌کند که وجودش محو شود تا تنها معشوق باقی بماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۶۵

ای دوای درد بی‌درمان من
مرهم داغ دل بریان من

ای که هم جانی و هم جانان من
ای که هم دینی و هم ایمان من

در غم تو بی‌سر و سامان شدم
هم سر من باش و هم سامان من

hز سر هر دو جهان برخواستم
تا تو هم این باشی و هم آن من

خان و مانم گو برو در راه تو
بس بود عشق تو خان و مان من

گنج مهر خود نهادی در دلم
کردی آباد این دل ویران من

محو کن بود و نبودم تاز فیض
آن تو ماند نماند آن من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.