هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و درد فراق معشوق خود می‌گوید. او از غم و اندوه ناشی از این عشق سخن می‌گوید و چگونه وجودش را آتش گرفته است. شاعر از خیال معشوق و تأثیر آن بر خود می‌نالد و بیان می‌کند که چگونه تمام وجودش تحت تأثیر این عشق قرار گرفته است. او حتی به صلح با جفای معشوق و تسلیم شدن در برابر بلای عشق اشاره می‌کند و در نهایت، خود را نیازمند و عاشق و معشوق را سرچشمهٔ همهٔ خوبی‌ها می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانهٔ عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و تسلیم شدن در عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۷۰

شدم آتش از غم او که مگر دمی کنم جا
چو درون سنگ آتش بدل چو سنگ او من

پری خیالش آید ز سرم خرد رباید
بچه سان رهم ندانم ز خیال شنگ او من

نچنان نهنگ عشقش بدمم فرو کشیده
که خلاصیی توانم ز دم نهنگ او من

تن من چه خاک گردد همه گلستان برویم
که شوم ببوی او من که شوم برنگ او من

اگراو زند به تیرم و گر او زند بسنگم
نرم ز پیش تیرش نجهنم ز سنگ او من

بجفاش صلح کردم ببلاش دل نهارم
نکشم ز کوی او پا نرهم ز چنگ او من

همه اوست خیر و خوبی همه من نیاز و زاری
همه عز و فخر من او همه ننگ و عار او من

دل و دین عمر دادم بهواش فیض و رفتم
نگرفته هیچ کامی ز دهان تنگ او من
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.