هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر وابستگی کامل شاعر به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا خداوند باشد) است. شاعر خود را بی‌جان، گرسنه، تشنه و عریان توصیف می‌کند و معشوق را جان، نان، آب، لباس، شادی، درمان و بخشنده‌ی خود می‌داند. او احساس می‌کند بدون معشوق هیچ چیز ندارد و تمام وجودش در گرو معشوق است.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 15 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۸۰۷

تن بی جانم و جانم توئی تو
سراپا کفر و ایمانم توئی تو

چو با خویشم نه سر دارم نه سامان
چو با تو سر تو سامانم توئی تو

غم دل تنگی من هم منم من
خوشیهای فراوانم توئی تو

ز خود سر تا بپا اندوه و دردم
سرور سور و درمانم توئی تو

بکی بی برگ بی بر خار خشکم
برو برگ بهارانم توئی تو

گرسنه تشنه عریانم بخود من
شراب و جامه و نانم توئی تو

منم فاسد توئی اصلاح فاسد
منم عصیان و غفرانم توئی تو

منم هر بد توئی هر نیک و نیکی
کنم گر نیکی احسانم توئی تو

قبولم گر کنی یارد تو دانی
اسیرم بنده سلطانم توئی تو

دل و جان هر دو در بند غم تست
توئی دلدار و جانانم توئی تو

ندارم بیتو جانی یا دلی من
هم این من تو هم آنم توئی تو

بفریاد دل اشکسته‌ام رس
رحیم من تو رحمانم توئی تو

انینم از تو و بهر تو باشد
غیاث جان لهفاتم توئی تو

حنینم از تو و سوی تو باشد
توئی حنان و منانم توئی تو

اگر فیضم توئی فیاض آن فیض
و گر هم محسن احسانم توئی تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.